✿ツ تکرار یک اتفاق ✿ツ
شاخه های گندمم
پارسال همچین روزی یک ماهه شده بودید
عروسک های من همین الان که دارم این مطلب و مینویسم دقیقا شما :
فرشته های زندگی مامان و بابا
ماهگی = یک سال و یک ماه و یک روزِ شدنتون مبارک
خدایا شکرت برای تمام این لحظات زیبا که گذشت
دو قلو های نازمون :
بابا و مامان خیلی دوستوووون دارن
ب.ن : کلمات وکارهای جدیدتون :
یاد گرفتید مامان و بابا رو میبوسید که الهی قربونتون بشمممم
آقا کیانوش یاد گرفته میگه : بی بیلم یعنی بیا بریم
سوگلی خام یاد گرفته : تا میبینه نشستیم پای لپ تاپ
4 دست و پا تند تند میاد طرفمون و میگه اوووو
مثلا داره ما رو میترسونه تا لپ تاپ و بدست بیاره
آویزون میشه روی لپ تاپ و میگه : بیی یعنی ببینم
کار بدی هم که یاد گرفتید عصبانی میشید داد میزنید و میگید اَاَاَاَ
وقتی مامانی لباس میپوشه با بغض پشت سر هم میگید ماما ماما
و دستاتونو میبرید بالا که بغلتون کنه
وقتی هم بابایی میخواد بره سر کار
سوگلی بابا براش بای بای میکنه و مگیه بَا با دَدی
آقا کیانوش هم بابایی رو تا پشت در بدرقه میکنه و بای بای میکنه
هر روز دارید بزرگتر و شیرین تر میشید
خدایا شکرت