✿ツ یک نامه صورتی از طرف مامان ✿ツ
وجود تو هنوز در من جای نگرفته بود
اما مهر تو سالیان سال بود که در دل من بود
اما بخاطر برخی شرایط و گرفتاریها داشتن تو به تاخیر افتاده بود
من باید خیلی زودتر از اینها با تو حرف میزدم
اما سرم را به چیزهای دیگری بند کرده بودم
مثل کار مثل دوست مثل درس
اما باور کن برایم از همه مهمتر تو و خانواده کوچکمان است دخترکم
و از آن روز منتظر بودم
هر زمان که سروکله ات پیدا شود با آغوش باز بپذیرمت
دخترم سوگل ، نگین زندگی من
دوستت دارم چون تو حاصل زندگی منی حاصل عشق پاکمان
چون تــــــو ادامـــــــه ی مـــــــــنــی
و نمیخواهم بی تجربه از ابتدا ادامه ام را شروع کنی
عزیزم حمل بر خودخواهیم نگذار
چون من واقعا میخواستم با تجربه تر از این میبودم
اما ببین!!
ببین در نیمه ی عمرم چه اشتباهاتی مرا به فردی گنه کار در پیشگاه خدا تبدیل کرد!!!
دیگر نمیخواهم تو هم مثل من به فاصله ی 3 روز به اندازه ی 3 سال پیر شوی
برایت مینویسم آنچه در زندگی آموخته ام
چرا که شاید روزی که تو بخواهی از روزگارم بدانی حافظه من یاری نکند
دختر من
دختر زیبای من
شاید امروز که سن و سالی داری اینکه بگویم زود قضاوت نکن
برای تو تکراری یا شعار باشد
اما عزیزم حتی اگر شعار،تو قبول کن
دختر ناز من
اینکه بگویم محرم اسرار خودت باش
و هیچ نگذار هیچ کس حتی نزدیکترین دوستت
از اسرار تو چیزی بداند اگرچه تکراری چه در دین چه در عرف، قبول کن ..
که در غیر اینصورت جز خفت و خواری جز اضطراب و نگرانی و جز عاقبت شوم هیچ نخواهد بود
دختر قشنگ من
باور کن
هیچ چیز بهتر از آرامشی که در وجود مادر ، که من هرگز روی آن را ندیدم نیست
با حفظ خودت و تسلط بر اعصابت درمقابل هرکسی چه خوب و چه بد این آرامش را بدست آور
سوگل من ،
من و پدرت تمام تلاشمان را میکنیم که تو خوشبخت باشی
اما خدا میداند چه در انتظارمان است
اگر در هرچیزی کم آوردی
اگر هر چیزی نداشتی
اگر ما نبودیم که تو را درآغوشم بگیریم
اگر دنیا ،تمام دنیا با تو دشمن شد ...
بدان خدا را داری
خدایی که اگر چه گاهی تو را سخت مجازات میکند اما درمجازاتهایش هم درکنار توست
خدایی که از تو به تو نزدیکتر است
باورش کن
اینروزها دنیای ما دنیای بدی نیست انسان هایی که خود را بر نفسشان فروخته اند جلوه اش را بد کرده اند
،اما امیدوارم روزهایی که تو قدم به عرصه ی زندگی بگذاری
و دردورانی که تو درآن رشد کنی صلح و آرامش درجهان باشد
غصه بخور اگر دیدی ملتی در عذابند
چرا که آنها همچون من تو انسانند از هر قوم و دین و نژادی ....
تو مراقب باش برای نسل بعد از خودت بدبختی به یادگار نگذاری
تومراقب باش در حفظ میهن خود آن قسمتش که برعهده ی توست کوتاهی نکنی
دخترم نمیدانم چند سال دیگر این نامه و نامه های بعد از این را میخوانی
اما امیدوارم در کنارت باشم و توان گفتگو با تو را داشته باشم
امیدوارم وقتی اینها را میخوانی
بتوانم دست مهرم را برسرت بکشم
و نگاه زیبایت را که پاکترین و زیباترین نگاه دنیا بر من است شاهد باشم
این سنگینی سخن را از من به دل نگیر کودکم ، دخترکم
من در حالی مادرت شدم که خود طعم مادر را نچشیده بودم
این ها حرف های کودکی بود که
در یک لحظه دختر شد
در یک لحظه بزرگ شد زن شد
در یک لحظه .... نـــه
در لحظه های بسیارِ خوشبختی در کنار مردی از دیار فرشتگان
مـــــــــــــــــادر شد
مــــادر تو
به دل نگیر دلبندم که سوگلی دل و خانه مان هستی
نفسم دخترکم سوگلم